برای دانلود فایل پی دی اف اینجا کلیک کنید.
قرن ۲۱ام لااقل برای منطقهی ما با جنگ و خونریزی ناشی از تهاجم امپریالیسم آغاز شد. آمریکا بهعنوان دولت هژمون و امپریالیستِ جهانِ سرمایهداری، تحتِ عناوین دروغینِ «مبارزه با تروریسم» و «حق دخالتِ بشردوستانه»، به افغانستان و عراق لشکرکشی کرد. هدف ادعایی آمریکا و متحدیناش این بود که دول به اصطلاح «سرکش» و «دیکتاتور» و نیز «گروههای تروریستی» نظیر القاعده را نابود کنند. میوهی این تهاجماتِ امپریالیستی نه سعادت و رفاه برای منطقه، بلکه تنها ویرانی و تعمیق بحرانها بود؛ بهعلاوه از پسِ این تهاجمات، گروههای بنیادگرای متوحشی مانند داعش نیز سربرآوردند. پروندهی عراق و افغانستان به پایان نرسیده بود که جنگ لیبی و جنگ و فروپاشی در سوریه نیز از راه رسید. دولت قذافی در لیبی هر چند که مؤلفههای قدرت نظامیاش را واگذار کرد و عملاً در برابر غرب دستاناش را به نشانهی تسلیم بالا برد، اما باز از این تهاجمات امپریالیستی در امان نماند. سوریه نیز پس از انهدام اجتماعی و بیش از تقریباً یک دهه جنگ، به تصرفِ جولانیِ بنیادگرا و بردهی امپریالیسم درآمد. همانطور که میبینیم، دولتِ امپریالیست آمریکا و متحدینش با دوگانهی برساختهی امپریالیستیِ «جهان متمدن» و «جهان قرونوسطیای و متوحشِ تروریستپرور»، به منطقهی غرب آسیا یورش آورده و سعی کردند تا نظمی نوین را در این منطقه تحت عنوان «نقشهی خاورمیانهی بزرگ» برقرار سازند. آنچه که امروز پس از این جنگهای طولانی آشکار شده همین پروژهی امپریالیستی انهدامِ اجتماعی و سرزمینی و تشدید سلطهی امپریالیسم بر منطقهی غرب آسیا و بخشهایی از آفریقا است.
دولت جمهوری اسلامی (ج.ا) و جامعه و جغرافیای ایران از ابتدا در کانون این تهاجمات امپریالیستی قرار داشته است. این نزاع در حقیقت پس از پیروزی انقلابِ استقلالطلبانهی 1357 و استقرار دولت ج.ا در خارج از مدار امپریالیسم شروع شده است. این نزاع اما در برهههای مختلف دچار قبض و بسط شده است. دولت آمریکا در طی تمام سالهای پس از انقلاب 1357 ذیل سهگانهی مهار، استحاله و سرنگونی با دولت ج.ا مواجه شده است. مهار، استحاله و سرنگونی تا پیش از وقایع اخیر، یعنی جنگ ۱۲ روزهی اسرائیل و آمریکا با ایران، عمدتاً از طریق تحریمهای وحشیانه، جنگ اقتصادی، جنگ تبلیغاتی و رسانهای، عملیاتهای خرابکاری و حمایت غرب از اپوزیسیون سرنگونیطلب در دستور کار قرار داشت و با این جنگ، سرنگونی یا براندازی مستقیم با عملیاتهای نظامی گسترده و جنگ تمامعیار نیز روی میز امپریالیسم قرار گرفت. دولت ج.ا اما در مقابلِ پروژههای امپریالیستی آمریکا و متحدیناش سعی کرده تا طی سالهای پس از انقلاب برای خود یک دکترین امنیتی-نظامی بسازد تا بهوساطت آن در برابر طرحهای حریف مقاومت و دفاع کند. از دلِ این رویکرد، محور مقاومت زاده شد. مؤلفههای دکترین نظامی-امنیتی ج.ا شاملِ [1] دولتِ در آستانهای اتمی (غنیسازی اورانیوم بدون برنامهی ساخت تسلیحات اتمی)، [2] قدرت موشکی و [3] نیروهای مختلف محور مقاومت نظیر حزبالله لبنان، انصاراللله یمن، مقاومت فلسطین و … است.
هدف اصلی دکترین نظامی-امنیتی ج.ا، ایجاد بازدارندگی در مقابل تهاجمات امپریالیستی و منطقهای است. دولت آمریکا در بهخصوص دو دههی اخیر همواره با این مؤلفههای مختلف قدرتِ ج.ا درگیر بوده است. نوکِ پیکان این مناقشه نیز پروندهی هستهای بوده است. مسألهی هستهای در مقطعی به کمک برجام تحت کنترل درآمد. پس از آن بلافاصله دولتِ آمریکا از این گفت که باید برجامهای دو و سه نیز -یعنی برجامهای موشکی و منطقهای- در دستور کار قرار گیرد. این مهم توسط ج.ا رد شد و دولت آمریکا نیز به همین بهانهها از برجام خارج شد. تفسیر دولت آمریکا این بود که برجام میتواند به نقطهی عزیمتِ استحاله یا سرنگونی دولت ج.ا تبدیل شود،و وقتی که این مهم حاصل نشد آمریکا از آن خارج شد.در نهایت و پس از عملیات ۷ اکتبر 2023 مقاومت فلسطین، ساعتِ صفر نبرد فرارسید. در نتیجهی وقایع پس از این عملیات، اسرائیل توانست حزبالله لبنان را بهشدت تضعیف کند. به اصصطلاح پل محور مقاومت یا دولت بشار اسد نیز فروپاشید. عراق هم از قبل تا حد زیادی تحتِ کنترل آمریکا درآمده بود. پس راه تلاویو به تهران کاملاً هموار و تا حد قابل توجهی بیدفاعِ راداری و هوایی شد و تجاوز اسرائیل و آمریکا جهت پیشبرد پروژهی امپریالیستیشان به صورت نظامی آغاز شد. اسرائیل با همراهی آمریکا و با میلیتاریسم تمامعیار به توان موشکی و هستهای ج.ا ضرباتی سنگین وارد ساخت؛ اما در این مرحله از جنگ، آنها نتوانستند به هدف راهبردی خود که سرنگونی دولت ج.ا، فروپاشی جامعهی ایران و تجزیهی جغرافیای ایران بود، دست یابند.
اتفاقاتی که پس از ۷ اکتبر 2023 و در نتیجهی جنگ اسرائیل با کلیت محور مقاومت رخ داد این مهم را نشان داد و آشکار کرد که دکترین نظامی-امنیتی ج.ا کار نمیکند. این دکترین فروپاشید چون در طرف مقابل نه تنها اسرائیل اتمی قرار دارد بلکه دولت امپریالیستِ آمریکا بهمثابه قویترین قدرت نظامی جهان قرار دارد. بین ایران و اسرائیل شاید تا اندازهای قسمی توازن قوایِ نامتقارن وجود داشته باشد اما بازدارندگی وجود ندارد؛ چراکه اسرائیل مجهز به سلاح اتمی است و همراهی نظامی آمریکا را نیز با خود دارد. از سال ۱۳۸۱ که برنامهی هستهای دولت ج.ا علنی شده است، توسط برخی از این گفته شده که توان بالقوهی هستهای نمیتواند فراهمسازِ بازدارندگی باشد اما دولت ج.ا از سیاست خود عدول نکرد و هیچگاه تسلیحات اتمی نساخت. در دیالکتیک پساانقلابی 1357 در نهایت حزب ج.ا توانست قدرت را بهدست گیرد. این فعلیتِ رقیقِ انقلاب 1357 بههیچ وجه یک دولت مقتدر و رزمنده در مقابل امپریالیسم ایجاد نکرد. عدم شناخت صحیح ج.ا از ماهیت امپریالیسم سببساز وقایع فعلی و انهدام دکترین نظامی-امنیتیاش شد.
این فعلیتِ رقیق یا همان دولت ج.ا که برآمده از انقلابی استقلالطلبانه بود نه تنها در ساحت نظامی-امنیتی نتوانست پایههای محکمی برای خویش فراهم سازد بلکه در عرصهی اقتصادی و اجتماعی نیز این فعلیت رقیق و سرمایهدارانه خود را متجلی ساخته است. پس از پایان جنگ ایران و عراق، بهمرور با آزادسازی فزایندهی اقتصادی، کالاییسازی فزاینده و خصوصیسازی روزافزون، سیاستهای آزادگذارانهی تهاجمی پیادهسازی شد؛ هدف و نتیجهی این سیاستها چیزی جز تضعیفِ فزاینده و مداومِ اقشار فرودست و طبقهی کارگر ایران نبوده و نیست. ازسال ۱۳۹۰ شمسی که تحریمهای اقتصادی آمریکا واجد شکل و معماری جدیدی شده اثر این سیاستهای آزادگذارانهی تهاجمی بر زیست و معیشت مردم روشنتر شده است. دولت ج.ا حتی در مواجهه با تحریمهای شدید و جنگ اقتصادیِ تحمیلشده توسط آمریکا، تعدیل این سیاستهای آزادگذارانهی تهاجمی را در دستور کار قرار نداده و هر دم بر شدت و دامنهی آن افزوده و آن را به شاخههای در امان مانده از این سیاستها تسری داده است. در نتیجهی اجرای سیاستهای آزادگذارانهی تهاجمی در شرایط تحریمی، به صورت فزاینده و تشدیدشوندهای به فقر طبقات فرودست افزوده شده و بر ثروت سرمایهداران بزرگ اضافه شده است. دولت ج.ا در مواجهه با جنگ اقتصادی (یعنی تحریم) و جنگ نظامی همچنان بر این سیاستهای اجتماعی و اقتصادی ویرانگر اصرار میورزد. این مهم نشاندهندهی این است که دولت ج.ا بنایی برای تغییر سیاستهای اقتصادی-اجتماعیاش ندارد.
میتوان گفت که دو امر در نتیجهی دو دهه تخاصمات اخیر امپریالیسم آمریکا و متحدیناش با محور مقاومت به رهبری ایران مسجل شده است. [1] از یکسو آشکار شده که هدف تهاجمات و پروژههای امپریالیستی آمریکا و متحد منطقهای آن یعنی اسرائیل چیزی نیست جز انهدام اجتماعی و فروپاشی و تجزیهی سرزمینیِ ایران. اصرار آنان بر این پروژه سبب شد تا دکترین امنیتی-نظامی ج.ا نیز فروبپاشد. بارها توسط مقامات ج.ا این ادعا مطرح میشد که ما باید در لبنان، فلسطین و سوریه بجنگیم تا مجبور نشویم در تهران با اسرائیل رودررو شویم. با اتفاقات اخیر و تضعیف و فروپاشیِ بخش بزرگی از محور مقاومت، اما جنگ به تهران نیز کشیده شد و ایران مستقیماً هدف تجاوز نظامی امپریالیسم قرار گرفت. [2] از سوی دیگر این نیز روشن و مسجل شده که دولتِ ج.ا قصد ندارد از سیاستهای آزادگذارانهی تهاجمی خود عقبنشینی کند. شورشهای دی 1396 و آبان 1398 و همچنین مهر ۱۴۰۱ همگی زنگ خطرهایی بودند تا دولت ج.ا از خواب جزمیت برخیزد. اما آنان همچنان سیاستهای آزادگذارانهی تهاجمی را که جامعهی ایران را به فلاکت کشانده و سنگرهای مقاومت اجتماعی را تضعیف کرده یا حتی منهدم ساخته، همزمان با شرایط تحریمی و جنگ اقتصادی، با شدت و حدت هر چه تمامتر به پیش بردند.
امروز چند مطلق پیش دیدگانِ تمامی مردم قرار دارد. مطلق اول اینکه پروژهی انهدام اجتماعی و تجزیهی سرزمینی دیگر امری مبتنی بر نظرورزی نیست و کاملاً آشکار شده است. پیامد و تعیّنِ این مطلق، مطلقِ دومی است: یعنی آشکار شدن اینکه در فازِ امپریالیسمِ کاملاً میلیتاریستی و در زمانهی تجاوز نظامیِ امپریالیسم و طرح آن برای انهدام اجتماعی و فروپاشی سرزمینیِ ایران، دکترین نظامی-امنیتیِ فعلیِ ج.ا قادر به ایجاد بازدارندگی نیست. مطلق سوم هم ایمانِ راسخ سیاستمداران ج.ا به سیاستهای اقتصادی و اجتماعیِ آزادگذارانهی تهاجمی است. این سه مطلق اما ضرورتِ عمل را با خود بههمراه آورده و وظایفی پیش روی فعالین راستینِ عدالت و آزادی قرار میدهد. این فعالین باید که در وهلهی اول وضعیت پیشآمده و ریشهها و تبعات آن را برای مردم و اقشار فرودست تبیین کرده و در وهلهی بعد به سمت قسمی عمل اجتماعی با هدف نوزایی جنبش اجتماعیِ ضدسرمایهدارانه و ضدامپریالیستی حرکت کنند تا بتوان هم جلوی انهدام اجتماعی و فروپاشی سرزمینی را گرفت و هم به مبارزه با سیاستهای فلاکتبارِ آزادگذارانهی تهاجمی برخاست.
مسئولین دولت ج.ا طی جنگ ۱۲ روزهی اسرائیل و آمریکا با ایران و همچنین پس از آن مدام از این سخن میگویند که مردم ایران با انسجام و بصیرت خویش، طرحهای دشمنان را خنثی ساختند. باید گفت که این واکنش مردم در حقیقت همان سپرِ انقلاب 1357 است که همچنان از خود پایداری نشان میدهد. دولت ج.ا بهعنوان فعلیتِ رقیقِ انقلاب 1357، هم دکترین بازدارندگیاش شکست خورده و هم در عرصهی اقتصادی و اجتماعی به شعارهای عدالت و آزادیِ انقلاب 1357 به اندازهی کافی تاخته است؛ پس آنچه که در حال مقاومت است میراثی است که از 1357 و مبارزات ضداستعماری و ضدامپریالیستی تودههای زحمتکش در طی تقریباً یک قرن اخیر بهجا مانده است. این میراث را باید پاس داشت و با هوشیاری و عملِ انقلابی برای تقویت و اعتلای آن و همچنین ساختنِ دنیایی بهتر گام برداشت.
29 تیرماه ۱۴۰۴