خصوصی‌سازی، بلای مشترک همه کارگران

labelدریافتی

مبارزات جاری کارگران ایران در این برهه توانسته است تا اندازه‌ای سیاست‌های سرمایه‌دارانه و استوار بر منطق بازار آزاد را به محاکمه بکشاند. طبقه کارگر ایران تا خلع ید از سرمایه‌داری و محاکمه نهایی آن، راهی طولانی در پیش دارد. راهی که جز از مسیر اتحاد و ساخت تشکل‌های سراسری نمی‌گذرد. دولت و سیاستگذاری‌های کلان، تاکنون بر مدار حمایت روزافزون از بازار آزاد، مقررات‌زدایی، کالایی‌سازی خدمات عمومی از قبیل آموزش و درمان، خصوصی‌سازی و اعمال سختگیرانه‌ترین نوع ریاضت اقتصادی بر طبقه کارگر استوار بوده است. اکنون دولت و سازمان خصوصی‌سازی درصدد ساختن الگو است . بی‌هیچ پرده‌پوشی، تجربه خصوصی‌سازی در هفت‌تپه، الگووار در کشت و صنعت مغان در حال پیاده‌سازی است. الگویی کلان که تمامی عرصه‌های تولید و خدمات را یکی پس از دیگری تسخیر می‌کند.

خواست ابطال خصوصی‌سازی که این‌روزها از زبان کارگران کشت و صنعت مغان شنیده می‌شود، نشانه پیوند یک سیاست سراسری و عام است؛ سیاستی کارگری که از شوش تا مغان پیگیری می‌شود. مبارزات جاری کارگران، سیاست خصوصی‌سازی و بازار آزاد را در مقیاسی عام مورد حمله قرار داده است. سیاستی که به همت هزاران رسانه، سیاستمدار، سرمایه‌دار و متفکر بورژوا هدفگذاری و اجرا شده است. مبارزه‌های کارگران با پیش‌رَوی در این مسیر می‌تواند به خواست‌های عام خود بیفزاید. مبارزه برای ساعت کار، دستمزد و خواست‌هایی از این دست که منفعت صنفی و عام کارگران را دربرمی‌گیرد.

اقدام تا‌کنونیِ کارگران، حمایت‌های گسترده اجتماعی را به همراه داشته است. این مبارزه‌ها، معادله‌های فراوانی را برهم ریخته است؛ به یک معنا لرزه بر اندام سیاست پوزیسیون و اپوزیسیون انداخته است. حالا عده‌ای از سلطنت‌طلبان باید نگران ارتجاع سرخ، و «کیهان» باید نگران کارگران غیرمعمولی باشد.

کارگران کشت و صنعت مغان با بررسی دقیق مبارزه‌های جاری و تجاربِ تاکنونی، می‌توانند گامی قدرتمند برای پیشرفت مبارزه‌ها بردارند. گزارش موجود سعی دارد همراه با تاریخچه‌ای مختصر از مبارزه‌های کارگران کشت و صنعت مغان، به مبارزه‌های جاری این رفقا پرداخته و بر خواست ابطال و ایجاد تشکل که از سوی این کارگران مطرح شده است، تاکید بگذارد.

معرفی کشت و صنعت مغان

شركت سهامی كشت و صنعت و دامپروری مغان در سال 1353 با هدف توسعه و عمران دشت مغان تاسیس و در دو مجلس شورای ملی و سنا تصویب، و به ابلاغ دولت رسید.

این بنگاه عظیم کشاورزی و دامپروری با وسعت بیش از 63 هزار هکتار، در شهرستان پارس‌اباد در استان اردبیل واقع شده است که کل مساحت ان حدود 110 هزار هکتار است. به عبارت دیگر، مجموعه کشت و صنعت مغان همراه با شرکت کشت و صنعت پارس که در سال‌های اخیر از ان تفکیک شد، حدود 57.3 درصد خاک پارس‌آباد را به خود اختصاص داده و از 90هزار هكتار اراضی زیر شبكه، 63 هزار هکتار ان در اختیار شركت كشت و صنعت و دامپروری مغان است.

در این منطقه، سرمایه‌گذاری‌های زیادی از محل منابع مالی كشور، صرفِ زیرساخت و عملیـات احداث سد انحرافی اصلاندوز، سد مخزنی قزل قشلاق، شبكه ابـرسانی و زه‌کشی، قطعه‌بندی و تسطیح و نظایر آن شد و از طریق ایجاد کانال «نیل مغان» و با استفاده از مدرن‌ترین شیوه‌های آبیاری، کشت و صنعت مغان و اراضی پارس‌آباد، زیر کشت رفت.

مدیرعامل سابق مغان، تنها یک قلم سرمایه‌گذاری ارزی انجام‌شده در کشت و صنعت مغان را 2 میلیارد دلار اعلام کرده است که به قیمت امروز بالغ بر 20 هزار میلیارد تومان می‌شود.

این بنگاه از چنان اهمیتی برخوردار است که تا همین اواخر، شهرستان پارس آباد به برکت وجود کشت و صنعت مغان تنها شهرستان مهاجرپذیرِ کل خطه اذربایجان بوده است.

این بنگاه دارای یک مجتمع بزرگ دامپروری، کارخانه قند، کارخانه فراوری میوه، کارخانه لبنیات و چندین واحد کارخانه تولیدی دیگر است.

جز «کارخانه قند» این شرکت که با ظرفیت اسمی پنج هزار تُن چغندرقند در روز کار می‌کند، کارخانه لبنیات ان با ظرفیت اسمی ۱۸۰ تُن شیر در روز، کارخانه خوراک‌ دام با ظرفیت تولید خط کنسانتره به صورت فله به میزان ۳۰ تُن در ساعت و با ظرفیت تولید علوفه به صورت‌های مختلف و به میزان ۲۵۰ تُن، مشغول تولید بخش دیگری از محصولات آن هستند.

کشت و صنعت مغان حدود «7654713 متر مربع» ساختمان دارد که شامل یک میلیون و سیصد و چهل هزار مترمربع شهرک مسکونی غفاری، ساختمان تاسیسات تربیت بدنی و تاسیسات رفاه خدمات و تصفیه آب شرکت‌ها، حدود 16 هزار مترمربع ساختمان اداره جدید، بیش از 280 هزار مترمربع ساختمان تاسیسات قند و ورمی کمپوست، حدود 50 هزار مترمربع ساختمان تاسیسات لبنیات و پنیرسازی، 178 هزار مترمربع ساختمان تاسیسات، بیش از 17 هزار مترمربع ساختمان اداری و آزمایشگاه، نگهبانی و تولید انبار و سالن لواشک و موتورخانه سالن تولید، 263 هزار مترمربع ساختمان انبار تولید و قیف تغذیه و تاسیسات خوراک دام، بیش از یک میلیون و 130 هزار مترمربع ساختمان تاسیسات دامپروری، بیش از چهار میلیون مترمربع ساختمان تاسیسات گاوهای شیری دو و سه هزار راسی و بالغ بر 280 هکتار معادن تولید مصالح، 500 مترمربع دفتر سه طبقه واقع در کوی ولی‌امر تبریز، 211 مترمربع با 250 متر اعیانی دفتر نمایندگی و مهمانسرای اردبیل و حدود 322 هزار 321873 مترمربع ساختمان‌های متفرقه دیگر است.

فقط مساحت مستحدثات و ساختمان‌ها و تاسیسات این بنگاه اقتصادی حدود هفت میلیون و هفتصدهزار مترمربع است و در ساخت هر مترمربع از سازه‌های فولادی و بتنی ساختمان 383 میلیون کیلوگرم اهن و میلگرد استفاده شده که ارزش امروز ان حدود 1722میلیارد تومان یعنی رقمی معادل قیمت کل فروخته‌شده شرکت و ارزش ضایعات ان معادل 650 میلیارد تومان است. حدود 10-13 هزار راس، گاوهای شیری تلیسه و گوساله دارد و حدود «210 دستگاه» وسائط نقلیه موتوری شامل سواری، کامیون، تریلی، بیل مکانیکی، گریدر، غلطک، تراکتور،کمباین، لودر و بولدوزر. ضمنا نزدیک به 240 میلیون مترمکعب حقابه اختصاصی دارد و به طور متوسط 20 مترمکعب در ثانیه اب از رود ارس و از طریق کانال بزرگ نیل مغان در اختیار این شرکت است.

تمام انچه در بالا به طور خلاصه و سریع عنوان شد، بخش مهم و البته نه تمام دارایی شرکتی است که حیات و زندگی را به منطقه مغان اهدا کرده و باعث شده کارگران منطقه و همین‌طور خیل کارگران مهاجر بسیاری در دامان این شرکت زندگی کنند.

کشت و صنعت مغان تا اواخر دهه 70 و قبل از آغاز واگذاری منابع به پیمانکاران مختلف، یکی از قطب‌های اصلی کشاورزی کشور محسوب می‌شد، طوری‌که عموم بذر تولیدی در محصولات استراتژیک مانند گندم و ذرت در این شرکت تامین شده و به تمام کشور ارسال می‌شد. مرکز تحقیقات کشاورزی این شرکت یکی از مدرن‌ترین مراکز تحقیقات کشاورزی منطقه و حتی آسیا محسوب می‌شد و به عنوان یک قطب علمی این حوزه نیز معروف بود. در همین راستا بود که دانشگاه کشاورزی در این منطقه تاسیس و شروع به مستندسازی تحقیقات شرکت کرد. همین‌طور در طرح‌های خودکفایی کشاورزی بخصوص خودکفایی گندم کشت و صنعت مغان نقشی بی‌بدیل داشت و همواره مدیران عامل کشت و صنعت بازوهای اجرایی وزرای کشاورزی در کشور محسوب می‌شدند. سفر هاشمی رفسنجانی و بازدید از شرکت نشان از اهمیت و جایگاه ویژه شرکت در آن دوره داشت.

در این دوره شرکت بالغ بر 7000 نفر نیروی رسمی و غیررسمی داشت که تماما از مزایا و حقوق و قرارداد مناسب برخوردار بودند و تامین زندگی می‌کردند. علاوه بر حقوق و مزایا و طرح‌های واگذاری زمین‌های مسکونی و… به صورت شرایطی، شرکت شرایط خوبی برای تحصیل و درمان خانواده‌های کارگران نیز ایجاد کرده بود و یکی از شرکت‌های مناسب از نگاه تامین حقوق کارگران به حساب می‌امد.

سال 1382، چینش مقدمات برای فروش شرکت؛ پرده اول هجوم و دفاع

در دوره خاتمی و با چندبار دست‌به‌دست شدن مدیریت شرکت، نهایتا قرعه کار مدیریت این شرکت به نام ضیائی افتاد. ضیائی از مدیران سابق شرکت مادر تخصصی کشاورزی، از روز اول با ماموریت ایجاد شرایط مناسب برای واگذاری کشت و صنعت وارد این شرکت شد.

مانند سایر شرکت‌های دیگر در ایران و جهان، خصوصی‌سازی در کشت و صنعت نیز با چند دروغ بزرگ اغاز شد. نکات اصلی و مشکلاتی مانند ویژه‌خواری‌ها، مشکلات مدیریتی و اختلاس‌ها دیده نشد و مشکلات موجود شرکت به تعداد بالای نیروها و کارگرانِ بهره‌وری پایین و هزینه بالای خدمات و امکانات متعلق به کارگران دانسته شد.

البته ایشان نیز مانند تمامی مدیران حامی خصوصی‌سازی از سود شخصی خود و تاراج منابع بی‌نظیر شرکت غافل نبودند.

ضیائی به بهانه سودده نبودن شرکت در سال‌های ریاستش، به جای کاستن از ویژه‌خواری‌های مدیران و حتی افراد بی‌ربط، مزایا و دریافتی‌های کارگران را کاهش داد. کاهش مبلغ پرداختی اضافه‌کاری، حق مسکن، حق پوشاک و… اولیه‌ترین اقدام ضیائی برای کاستن از سهم کارگران از نتیجه بحق کار خویش بود. سپس به بهانه هزینه‌زا بودن، شروع به تاراج اموال عمومی کرد و در یکی از شنیع‌ترین اقداماتش، جنگل‌های فراوان اطراف شهرک مسکونی شرکت را به برادر خود فروخت و درختانی که به صورت دستی در طول 40 سال گذشته کاشته شده و تبدیل به جنگلی زیبا شده بود را تماما قطع کرده و نهایتا انها را به سمت ارومیه و تبریز بار زدند. سود حاصل از این فروش برای برادر ضیائی در کمتر از شش ماه، ده‌ها میلیارد تومان بود.

وی همچنین برنامه بازنشسته و بازخرید‌سازی اجباری کارکنان را به بهانه تعداد زیاد نیروها به نسبت حجم فعالیت‌های موجود اغاز کرد. در این برنامه شرکت موظف شده بود در سال اول نزدیک به هزار نفر از نیروهای خود را بازنشسته یا بازخرید کند و از این طریق با کاهش تعداد کارگران، راه را برای ورود بخش خصوصی و فروش شرکت با سود بالاتر هموار سازد.

ضیائی این اقدام را با زور بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌ها و همین‌طور با سمپاشی‌های دروغین مانند ورشکستگی شرکت به دلیل تعداد بالای کارگران به پیش می‌برد. همین‌طور مبلغی که به کارگران برای بازنشستگی یا بازخریدی تحمیل می‌شد، بسیار ناچیز و حدود دو تا پنج میلیون تومان بود که معادل چند ماه حقوق کارگران است.

ضمنا ضیائی به بهانه پایین بودن بهره‌وری، حجم بالایی از فعالیت‌های کارخانجات را به نیروی جدید پیمانکاری سپرد و این کارگران تازه‌وارد، جایگزین کارگران کارکشته با 10-20 سال سابقه کار مفید شدند. به این ترتیب فعالیت‌های تخصصی به نیروهای غیرمتخصص واگذار شد و خود این امر منجر به هدررفت سود و سرمایه شرکت شد. اما ضیائی چون عزم خود را برای ایجاد شرایط واگذاری جزم کرده بود تنها چیزی که می‌خواست کاهش تعداد کارگران رسمی و قراردادی بود تا بتواند در زمان مناسب از شر کارگران پیمانکاری نیز خلاص شود.

مجموع عوامل و مشکلاتی که ضیائی برای کارگران کشت و صنعت مغان به وجود آورد باعث اتحاد کارگران و اغاز اعتصابات گسترده در شرکت و شهر پارس‌اباد شد.

در سال 1383 و در زمان اغاز اعتراض‌ها و اعتصاب‌ها، شرکت حدود هفت هزار نفر نیروی رسمی و سه هزار نفر نیروی پیمانکاری داشت که تقریبا تماما در اعتراض‌ها شرکت داشتند. اعتراض‌ها از اعتصاب در واحدهای کاری شروع شد و سپس با جمع آوری طوماری ادامه پیدا کرد. با گذشت چند روز و عدم عقب‌نشینی مدیرعامل کشت و صنعت و تهدید کارگران به برخورد، اعتراض‌ها سمت‌وسویی دیگر گرفت و به تجمعی هماهنگ با حضور تمامی کارگران و تعطیلی تمامی واحدها تبدیل شد. در این لحظه مطالبه‌های کارگران شفاف شده و حول سه موضوع اصلی تجمیع شده بود:

1- لغو بازنشستگی‌ها و بازخریدی‌های اجباری

2- پرداخت معوقات کارگران و سایر حقوق قطع‌شده آنها، ازجمله اضافه‌کاری، جمعه‌کاری، حق لباس و… .

3- خروج شرکت از ذیل شرکت‌های مادر تخصصی کشاورزی و لیست واگذارشده برای واگذاری به بخش خصوصی.

4- توقف تاراج اموال شرکت، ازجمله قطع درختان و از بین بردن جنگل‌ها و فروش ماشین‌الات سنگین به شکل آهن ضایعات.

پاسخ ضیائی به این تجمعات همان پاسخ اولیه همیشگی بود. مقاومت و تهدید لیدرهای کارگران. بدین‌ترتیب شرکت طی اطلاعیه‌ای کارگران را به بازگشت به کار و تمکین دعوت کرد، به برخورد قاطع و جدی با رهبران اعتراض‌های کارگری تهدید کرد و به ادامه سیاست‌های قبلی خود تأکید ورزید.

اما این بیانیه تأثیری بر روحیه کارگران که طعم اتحاد خود را چشیده بودند نگذاشت و فقط باعث پیشرفت اعتراضات شد. کارگران با اتحادی بی‌نظیر حول مطالبات مشخص گرد آمدند و اعتراض‌ها از دایره جغرافیای شرکت خارج شده و به شهر پارس‌آباد و تجمعات شهری مانند نماز جمعه کشیده شد. وزیر کشاورزی برای حل بحران به‌وجودآمده معاون خود را با برخی وعده‌های غیرشفاف به میان کارگران فرستاد، اما کارگران پس از مشاهده لابی بین معاون وزیر و مدیرعامل شرکت حضور معاون را نپذیرفتند و درخواست استعفای ضیائی را نیز به مطالبات افزودند. چند روز بعد با راهنمایی رهبران کارگری و حضور یکپارچه کارگران، تجمع به بستن جاده اصلی بین‌المللی ایران و آذربایجان در پارس‌آباد رسید و باعث شد این اتفاقات سمت‌وسویی ملی به خود بگیرد. 10 روز بعد کارگران در اقدامی هماهنگ به محل سکونت ضیائی رفتند و خواستار استعفای وی شدند. به این ترتیب ضیائی شبانه و با اسکورت نیروهای انتظامی از شهرک خارج شد و از مغان گریخت. وی هنگام فرار نامه استعفای خود را نوشت و بدین‌ترتیب کارگران با پیروزی کامل توانستند ضیائی را برکنار کرده و تمامی اقدامات وی را متوقف کنند.

از پیروزی سال 1383 تا سقوط سنگر به سنگر حقوق کارگران

پس از برگزاری موفق تجمعات و تظاهرات اعتراضی کارگران و استعفا و فرار ضیائی، شرکت تماما تحت تاثیر نفوذ کارگران بود و در نبود مدیرعامل هیچ‌کدام از عوامل اجرایی جرئت اجرای برنامه‌های ضدکارگری را نداشتند. از این قرار تمامی حقوق و مزایای قبلی بازگشت. این موضوع ظاهرا در انتخاب مدیرعامل جدید نیز خود را نشان داد و یکی از مدیران معروف منطقه‌ای به نام اروجعلی محمدی به مدیریت شرکت منصوب شد. کارگران که چشمشان از ضیائی ترسیده بود، در روز سخنرانی معرفی محمدی به مفاد صحبت‌های وی بسیار حساس شده بودند. محمدی خصوصی‌سازی را نقشه‌ای شوم برای تاراج اموال ملت خواند، کشت و صنعت را سودده و بسیار مهم ارزیابی کرد و برنامه خود را احیای عظمت شرکت و افزایش خدمات به کارگران اعلام کرد. وی همین‌طور اعلام کرد که غایت نهایی‌اش بزرگ‌تر کردن و توسعه ابعادی شرکت و جذب نیروهای بیشتر است. این گفته‌ها و اهداف به مذاق کارگران و شهروندان مغان خوش آمد و اروجعلی محمدی به گرمی پذیرفته شد. سال اول حضور محمدی در شرکت به شعارهای روز اول او نزدیک بود. محمدی مزایای کارگران را افزایش داد،‌ از اخراج نیروها جلوگیری کرد، حساب‌های شرکت را سامان داد و شرکت را از لیست واگذاری خارج کرد، ناظرانی بر نحوه پرداخت به کارگران پیمانکاری گمارد و اختلاف دریافتی‌ها را کاهش داد. این امور باعث محبوبیت وی در میان کارگران شد. تا اینجای کار همه چیز به خوبی و به نفع کارگران و در راستای پیروزی اعتصاب به نظر می‌رسید، اما وی مانند اسلاف خود همواره بر این موضوع که شرکت نیروهای مازاد دارد، تاکید می کرد. البته در بیشتر مواقع حرف از جوانگرایی می‌زد و عنوان می‌کرد که نیروهای فعلی باید با نیروهای جوان‌تر جایگزین شوند. بدین‌ترتیب بزرگ‌ترین عملیات محمدی برای خلع سلاح 10 هزار کارگر متحد شرکت آغاز شد. محمدی تعدیل نیروها را با شعار واگذاری منابع به مردم آغاز کرد. هر کسی که بیش از 15 سال در کشت و صنعت کار کرده باشد، می‌تواند خود را بازخرید یا بازنشسته کند و در ازای ان به اندازه دو برابر مبلغ سنوات خود زمین مرغوب شرکتی با قیمتی پایین‌تر از نرخ بازار دریافت کند.

این طرح گرچه از لحاظ اقتصادی به نفع کسانی بود که در آن زمان می‌خواستند بازخرید یا بازنشسته شوند، اما در کل هم به زیان کارگران جدیدتر بود و هم باعث تعدیل نیروی شدید شرکت می‌شد. در همان یک سال اول، محمدی توانست بیش از 2 هزار نفر از کارگران شرکت را با رضایت کامل خودشان بازخرید و بازنشسته کند. موج بازنشستگی و بازخریدی تشویقی و خودخواسته در شرکت به جایی رسید که تقریبا کسی از نسل اول استخدامی‌های شرکت نماند و اکثرا از شرکت خارج شدند.

بدین‌ترتیب در روزگاری که بازخرید اجباری 200 نفر باعث شروع اعتراض‌ها و اعتصاب‌های بسیار شد، طرح محمدی برای تطمیع کارگران با موفقیت توانست 2000 نفر از کارگران قدیمی و رسمی شرکت را با رضایت کامل از میدان به در ببرد.

اسب تروای واگذاری به مردم وارد شرکت شده بود و پس از نمایش خیره‌کننده و شادمانی‌آور خروج دوهزار نفر با مزایایی عالی اکنون فرصت آن را یافته بود تا چهره اصلی خود را نمایش دهد.

محمدی در سال 84 و چند ماه پس از پیروزی احمدی‌نژاد از کشت و صنعت کنار گذاشته شد و شخص دیگری زعامت امور را به عهده گرفت. برنامه اما همان بود که از آغاز چیده شده بود. به‌تدریج تمامی استخدامی‌های دهه 60 شرکت نیز با سابقه بالای 20 سال با طرح‌های سختی و زیان‌آور بازنشسته شدند و امکان بازخریدیِ کارگران نیز همواره فراهم بود. این در حالی بود که شرکت تا سال 95 از هرگونه جذب و استخدامی خودداری می‌کرد تا جایی که تعداد نیروهای رسمی و طرف قرارداد خود شرکت از 7000 نفر به هزار نفر و نیروهای پیمانکاری از 3000 نفر به 2هزار نفر کاهش یافت. در حقیقت در عرض یک دهه 70 درصد کارگران شرکت تسویه و خارج شدند و کسی به جای این کارگران استخدام نشد. این حجم از کاهش نیروهای شرکت البته با کاهش شدید مزایا و پرداختی‌های کارگران نیز همراه بود و چندین بار به صورت پراکنده باعث تجمع و اعتراض کارگران به معوقات و دستمزدهای پایین شده بود، اما آنچه مشخص بود اینکه با خروج اکثریت قاطع کارگران بخصوص کارگران قدیمی شرکت، نیرویی برای مقاومت در مقابل تهاجم به شرکت باقی نمانده بود. بدین‌ترتیب مانع اصلی در برابر واگذاری شرکت و فروش آن برداشته شده بود.

سال 1396 و آغاز مجدد خصوصی‌سازی کشت و صنعت مغان

سال 1396 را می‌توان سال ننگین واگذاری کشت و صنعت مغان دانست. واگذاری کشت و صنعت مغان، بزرگ‌ترین فروش شرکت‌های دولتی در تاریخ ایران است. عظمت این شرکت زمانی مشخص می‌شود که بدانیم این شرکت از لحاظ اموال، قیمت و بزرگی بیش از شش برابر نیشکر هفت‌تپه است و برخی همچنان لقب بزرگ‌ترین بنگاه اقتصادی حوزه کشاورزی خاورمیانه را به آن می‌دهند.

شرکت کشت و صنعت و دامپروری مغان در پنج نوبت به مزایده گذاشته شده است که عبارتند از:

بار اول در تاریخ ۹/۵/۱۳۹۶، بار دوم در تاریخ ۱۶/۱۱/۱۳۹۶، بار سوم در تاریخ ۲۱/۱۲/۱۳۹۶، بار چهارم در تاریخ ۲۸/۱/۱۳۹۷ و بار پنجم در تاریخ ۲/۵/۱۳۹۷. این عرضه‌ها در چهار نوبت اول فاقد متقاضی بوده و در بار پنجم با موفقیت روبه‌رو شده است.

برنده مزایده در مرداد 1397 شرکت رفاه بود که خود از بدهکاران بزرگ بانکی است. گروه محسن با مدیریت صرافان خود از بدهکاران بزرگ بانکی هستند که فروشگاه‌های رفاه را نیز در فرایندهای مشابه خصوصی‌سازی و با قیمت‌های بسیار پایین تاراج کردند.

پس از اعلام فروش شرکت به فروشگاه رفاه و اعتراض‌های شدید فضای عمومی به واگذاری به ابربدهکار بانکی، سازمان خصوصی‌سازی ابتدا از واگذاری دفاع کرد و در نهایت از ورود عوامل قضائی و دادستانی، اهلیت خریدار رد و خود خریدار انصراف خود از خرید را اعلام کرد. سپس بلافاصله شرکت به شرکت‌کننده دوم یعنی «شیرین عسل» به قیمت مضحک هزار و هفتصد میلیارد تومان فروخته شد که طبق محاسبه‌های مدیران قبلی شرکت معادل دوهزار تومان برای هر مترمربع زمین و در حقیقت قیمت یک پفک برای هر مترمربع است!

و از این مضحک‌تر شرایط واگذاری است. شرکت «شیرین عسل» و شخص آقای ژائله، برای سهام صددرصدی کشت و صنعت باید صدمیلیارد تومان بپردازد و باقی مبلغ را با 2 سال استراحت و در اقساط بلندمدت هشت تا 12 سال پرداخت کند. این در حالی است که شرکت فقط در سال 1395 حدود 30 میلیارد تجهیزات نو خریداری و رژه تجهیزات برگزار کرده بود.

خبر فروش شرکت به خریدار دوم در مهر گذشته منتشر شد. اولین حضور آقای ژائله از سرمایه‌داران تبریزی و صاحب کارخانه «شیرین عسل» (که بارها کارگرانش به خاطر عدم پرداخت حقوق خود در مقابل کارخانه و استانداری تبریز تجمع کرده‌اند) در اوایل دی 1397در محل شرکت کشت و صنعت انجام شد که منجر به تجمع 500 نفری چهارم دی در مقابل اداره مرکزی شد. کارگران که در این روز واگذاری به ژائله و فروش شرکت را جدی دیدند به سرعت مجتمع شده و در گروه‌های حقیقی و مجازی به فکر چاره افتادند. بلافاصله تجمع 10 دی کارگران در مقابل اداره مرکزی نیز برگزار شد و همین امر باعث ورود عوامل قضائی و انتظامی مانند دادستانی به این واگذاری شد.

وضعیت امروز

با توجه به حضور ژائله در مغان و همین‌طور عوامل و عمال او در شرکت، ‌عزم ایشان برای تصاحب شرکت جزم به نظر می‌رسد. در مقابل کارگران جوان شرکت با تشکیل گروه‌های حقیقی و مجازی متشکل شده و همین‌طور مردم منطقه و خصوصا خانواده‌های خود را به مقاومت فراخوانده‌اند. تجمعات ماهِ دی کارگران با اینکه خودجوش بود، اما به‌وضوح امکان شکل‌گیری تجمعی هماهنگ و اعتصاب پیگیر را نشان داد. در حال حاضر گروه‌های مختلف غیرکارگری، بنا به منافع خود طرح‌های مختلفی مانند تشکیل تعاونی از سرمایه‌دارن مغان برای خرید کشت و صنعت یا واگذاری سهام و نیز فروش زمین‌ها را به مردم می‌دهند که هیچ‌کدام نمی‌تواند بیان‌کننده مطالبه‌های کارگران باشد. زیرا کارگران توان و سرمایه لازم را برای خرید حتی بخش کوچکی از این اموال ندارند و در این برنامه‌ها فقط جاده‌صاف‌کن و عامل دست سرمایه‌داران دیگر خواهند بود. همین‌طور که اکثریت کارگران جوان معترض، به خوبی دریافته‌اند، تنها شعار امروز باید ابطال واگذاری باشد. بحث ما ارزانی یا گرانی واگذاری نیست، بحث ما بومی بودن یا نبودن خریدار نیست، بحث ما واگذاری به تعاونی یا کنسرسیومی از خریداران نیست، بحث ما فقط و فقط درخواست ابطال واگذاری است. گروه‌ها و اشخاصی که پیگیر چگونگی و شرایط واگذاری هستند به دنبال سهم خود از فروش شرکت هستند. کارگران کشت و صنعت با هیچ شرایط فروشی، نفعی برای خود نمی‌بینند و تنها خواستار ابطال فروش شرکت هستند. کارگران بارها در نوشته‌ها و دعوت‌ها و پلاکاردهای خود با اشاره به اتفاقات رخ‌داده در شرکت‌های دیگر، بخصوص کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه، اتحاد خود را با سایر کارگران کشور اعلام کرده و مسیله خصوصی‌سازی را یک بلای مشترک بین تمامی کارگران دانسته‌اند. این خط که توسط کارگران جوان تبلیغ می‌شود باید قوی‌تر شود تا آرام‌آرام گروه‌های کوچک گرد هم بیایند و لیدرها و رهبران کارگران از بین همین گروه‌ها به وجود بیاید. امری که پس از خروج گسترده نیروهای قدیمی شرکت خلأ آن به شدت احساس می‌شد و همچنان می‌شود.

کارگران با اینکه باید از هر فرصتی برای ابراز مشکل و خواسته‌های خود و نمایش قدرت اتحاد خود استفاده کنند، اما به همین میزان هم باید از خطر درغلتیدن در دعواهای جناحی حاکمان و دولتی‌ها دور بمانند. هیچ‌کدام از این گروه‌ها و طیف‌ها، مخالف خصوصی‌سازی نبوده و در دوره خود به سریع‌ترین شکل ممکن‌ آن را پیش برده‌اند. همان‌طور که نشست اصلاح‌طلبان و استاندار اردبیل در راستای تسهیل ورود خریدار به شرکت و سرکوب اتحاد کارگران بود، نگاه نماینده و امام‌جمعه شهر هم به واگذاری آرام شرکت و فروش بی‌دغدغه آن است. تجربه سال 83 مغان و تجربه اخیر هفت‌تپه و هپکو و غیره نشان داد که تنها عاملی که می‌تواند سدی در برابر تاراج حقوق و اموال کارگران باشد، اتحاد و حضور کارگران در تجمعات است و لاغیر. در این بین نقش یک شعار متحدکننده بسیار بی‌بدیل است. در نتیجه ترویج شعار ابطال واگذاری و فروش شرکت در بین تمامی کارگران بسیار مهم بوده و علاوه بر افزایش انسجام اعتراض‌ها، پیگیری مطالبه‌ها را نیز شفاف و ساده می‌کند.

سهند امیری

ورق آلومینیوم سازی المهدی پس از خصوصی سازی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این قسمت نباید خالی باشد
این قسمت نباید خالی باشد
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پانزده − 14 =

فهرست