آبان و آذرماه سال 97 بود که اعتصابات کارگران کشت و صنعت نیشکر هفتتپه و طنین رسای صدای آنان جان تازهای به مبارزهی طبقاتی کارگران در سالهای اخیر داد. صدای غُرش موتورِ مبارزهی طبقاتی در همه جای کشور شنیده شد. این صدای غرش، پژواک مناسبی نیز در بین سایر محیطهای کارگری داشت. علاوه بر اعتصابات کارگران هفتتپه، در هپکوی اراک، آذرآب اراک، کشت و صنعت مغان، آلومینیوم المهدی هرمزگان و گروه ملی فولاد در اهواز نیز اعتصاباتی رخ داد. در شمارههای پیشین نشریه گزارشاتی در مورد این محیطها آمده است.[1] موج اعتصابات پیشین هفتتپه با سرکوب فعالین آن و تلاش تشکلهای دولتیِ «کارگری» نظیر شورای اسلامی کار برای به مُحاق بردن اعتصابات و شکست جنبش کارگریِ شکل گرفته، به پایان رسید (بنگرید به: « بازاندیشی مسیر پیموده شدهی مبارزات کارگران؛ تشکیل شورای اسلامی کار در هفتتپه با هدف حذف مجمع نمایندگان کارگری (راه نو شماره دوم)»).
دور جدید اعتراضات کارگران هفتتپه از ۲۶ خرداد سال 99 آغاز شد. اعتصابات در جریان همچنین مقارن است با دادگاه امید اسدبیگی و مهرداد رستمی مالکان شرکت هفتتپه به جرم دلالی ارز و … . تا کنون چند جلسه از دادگاه کارفرمایان شرکت هفتتپه برگزار شده است.
سال 1394 شرکت هفتتپه با مبلغ 291 میلیارد تومان به شرکتهای «زئوس» و «آریاک» واگذار گردید. صاحبان جدید شرکت تنها 6 میلیارد تومان وجه نقد برای تصاحب شرکت پرداخت کردند و قرار بر این بود که مابقی وجه را در چندین قسط پرداخت کنند. در اتهامات اسدبیگی آمده که وی مبلغی قریب به یک و نیم میلیارد دلار ارز دولتی را برای «بازسازی» شرکت از بانکها دریافت کرده است. اما اسدبیگی تنها مقدار ناچیزی از این ارزها را صرف خرید ماشینآلات برای نوسازی شرکت کرده و مابقی را در بازار آزاد فروخته است. از زمان خصوصیسازی شرکت، مقدار تولید سالانهی شکر از سالی حدود 50 تا 60 هزار تن به چیزی در حدود 15 هزار تن نزول کرده است. خصوصیسازی که قرار بود به زعم دولتِ سرمایهداری منجر به رونق تولید شود، در هفتتپه سیر قهقرایی پیموده است. در هپکوی اراک نیز همین مسئلهی کاهش و حتی توقف تولید اتفاق افتاده است. دولت سرمایهداری در ایران، آنچنان ایدئولوژیکوار و مومنانه، سیاست خصوصیسازی و کالاییسازی فزایندهی ابزار تولید و محیطها و خدمات اجتماعی را پیگیری میکند و به پیش میبرد که حتی ناتوان از دیدنِ حجمِ عظیمی از خساراتی است که این سیاست به بنیههای تولیدی اقتصاد ایران وارد کرده است.
علت حقیقی اعتصابات اخیر را باید در خصوصیسازی شرکت هفتتپه و مصائبی که سیاستهای سرمایهدارانه و پروژههای نئولیبرالی و آزادسازانهی دولت به بار آورده، جُست. اما تکانهای که کارگران را در خرداد 99 به اعتصاب وادار کرد، مشکلات کارگریِ انباشته، نظیر حقوقهای معوقه، بحث بیمه و … بوده است. اعتصاب تا روز چهاردهم در خودِ محیط شرکت در جریان بود، اما از روز پانزدهم اعتصابات، یعنی 9 تیرماه دامنهی اعتراضات به سطح خیابان و مقابل فرمانداری شوش نیز کشیده شد. در روز 24 تیر چهار تن از فعالان کارگری هفتتپه توسط مقامات دولتی بازداشت شدند. هدف از بازداشت، وادار کردن کارگران به پایان اعتصاب بود، اما با ادامهی اعتراضات کارگران، بازداشتشدهها به سرعت آزاد شدند. مطالبات کارگران در این دور اعتراضات شامل موارد زیر است:
-پرداخت فوری حقوقهای معوقه و تمدید دفترچه بیمه
-بازگشت به کار فوریِ همکاران اخراج شده
-بازداشت فوری اسدبیگی و مجازات حبس برای اسدبیگی-رستمی
-خلعِ یدِ فوری کارفرمای اختلاسگر و بخش خصوصی از هفتتپه
-بازگرداندن فوری ثروتهای اختلاس شده به کارگران
-پایان کار مدیران بازنشسته
لغو خصوصیسازی، خواستهای مترقی است
کارگران اعتصابی ورای پیگیری و خواست تحقق مطالبات مربوط به مزد و بیمه و …، خواستار لغو خصوصیسازی شرکت نیشکر هفت تپه هستند. در شرایط فعلی اقتصادی ایران و ایمانی که دولت سرمایهداری ایران به سیاست آزادسازی و خصوصیسازیِ فزاینده دارد، تلاش کارگران هفتتپه جهت لغو خصوصیسازی شرکت، قطعاً یک کنشِ عدالتطلبانه، پرولتری و صحیح است. ترک و لرزه انداختن در سیاستِ خصوصیسازی دولتِ سرمایهداری از حیثِ شکلی، اقدامی بسیار موثر است. پیروزی کارگران هفتتپه در لغو خصوصیسازی هفت تپه ( خواه در شکلِ دولتیسازی یا خواه در قالبِ تعاونی کردن شرکت) اقدامی خواهد بود که در این گام از مبارزات طبقاتی میتواند الگویی مناسب برای سایر شرکتها باشد. دولت در شرایط فعلی ممکن است، تا زمانی که به زعم خودشان، سرمایهدارِ «دارای اهلیت» را بهعنوان مالک بعدی شرکت بیابد، دولتیسازیِ موقتِ شرکت هفت تپه را دنبال کند. این دولتیسازی موقت توسط دولت در هپکو هم دنبال شد. دولتی یا خصوصی بودن شرکت چندان تغییری در مناسبات سرمایهدارانهی حاکم بر شرایط ایجاد نخواهد کرد؛ یعنی اقدامی خلافِ سیاستهای سرمایهدارانه نخواهد بود، اما در شرایط فعلی میتواند تا اندازهای وضعیت صنفی کارگران را بهبود ببخشد و ورای تحققِ حداقلی مطالبات صنفی کارگران، میتواند خواستهی عامِ «لغو خصوصیسازی» را به سیاستی کارگری در سطح ملی تبدیل کند. کارگران هفتتپه در دیالکتیک مبارزاتی است که به مطالبات و وضعیت خویش آگاه میشوند. آنها در این روند آموختهاند که سیاستهای خصوصیسازی برای دولت سرمایهداری ایران بسیار امری حیاتی و ایمانی است و دولت تا جایی که توان دارد، نمیخواهد از آن کوتاه بیاید؛ هر چند ممکن است گاهی عقبنشینی کند و خود کنترل کارخانه را بدست بگیرد، اما هر لحظه مترصد واگذاری مجدد آن است. چیزی که باید به آن توجه شود این است که مبارزات فیالحالِ موجود طبقهی کارگر باید خود را باید به یک افق مبارزاتی و چشماندازی از یک جامعهی واقعاً عدالتطلبانه و آزاد، گره بزند، به نحوی که این گره زدن و پیگیری در مبارزهی طبقاتی، مانع از رکود و درجا زدن مبارزاتِ موجود در مرحله یا وهلهای خاص از سیر کلیِ مبارزات شود.
تشکل کارگری را دریاب!
یکی دیگر از اقداماتی که کارگران هفتتپه خوب است که در شرایط فعلی به تحقق آن اهتمام ورزند، تشکیل قسمی تشکل کارگری اسلوبمند است که بتواند در ادامهی سیر مبارزات کارگران به کمک آنان بیاید. میدانیم که دولت با تشکلهایی نظیر «شورای اسلامی کار» همواره سعی کرده تا مبارزه طبقاتی را به انحراف و شکست بکشاند. ایجاد تشکل کارگریِ مستقل، میتواند تبدیل به پایگاه و سنتی شود که کارگران تجربیات مکرر خویش را در حافظهی تاریخی آن به ثبت برسانند و با بازاندیشی مداوم در این تجربیات، هر بار در روند مبارزه گامهایی موثرتر در راستای موفقیت و پیروزی بردارند.
اینکه هفتتپه امروز توانسته پرچمدار مبارزه کارگری در ایران باشد حکایت از سنتِ مبارزاتی ریشهداری در درون آن دارد. این سنت باید که تحت یک تشکل منجسم، شکلِ نظاممندی به خود بگیرد. تشکل باید به مدرسهی مبارزهی طبقاتی کارگران تبدیل شود، که هم از آن بیاموزند و هم با خودانتقادی مداوم سعی در ارتقای سطح کیفی آن نمایند. در مقطع تابستان سال 97 (دور پیشین اعتراضات و اعتصابات کارگران شرکت هفتتپه) تشکلی با نمایندگانِ انتخابی از بخشهای مختلف شرکت به نام مجمع نمایندگان کارگران هفت تپه ایجاد شد، اما در آن جمع انشقاق ایجاد شد و دولت در نهایت با اهرم شورای اسلامی کار تمام سعی خویش را در به شکست کشاندن این تشکل بهکار بست.
کارگران هفت تپه اکنون بیش از دو ماه است که در اعتصاب و تجمع اعتراضی هستند. ایجاد یک تشکل کارگری اگرچه یک وظیفهی مبارزاتی دشوار است، اما دشوارتر از برگزاری دو ماه اعتصاب و تجمع اعتراضی نیست. تشکل کارگری که با نظرخواهی مستقیم از خود کارگران برپا میشود، علاوه بر اینکه میتواند مبارزات را یک گام به پیش ببرد، کمک خواهد کرد تا سرکوب اعتراضات توسط دولت سرمایهداری سختتر از زمانی شود که تشکلی در کار نیست. برای موفقیت و پیشبرد مبارزات حقطلبانه، کارگران هفت تپه میتوانند تشکل مستقل خود را برپا کنند و به رسمیت شناختن این تشکل را به دولت و سایر نهادهای سرمایهداری تحمیل نمایند.
نگاهی به شعار شورا در دور پیشین اعتراضات هفت تپه
در مبارزات سال 97 کارگران هفت تپه، خواستهی «کنترل شورایی شرکت» نیز توسط برخی فعالین کارگری سر داده شد که البته این خواسته، بهعنوان یک خواستهی جانبی و حاشیهای مطرح شد و هیچگاه مرز خود را با خواستهی اصلی لغو خصوصیسازی شرکت، مشخص نکرد.
ادارهی شورایی کارخانهها تنها در زمانی میتواند روی دهد و پایدار باشد که وضعیت انقلابی باشد و مبارزهی طبقاتی بین طبقهی سرمایهدار و طبقهی کارگر بر سر حاکمیت کلانِ جامعه در جریان باشد. واضح است که در آن زمان چنین وضعیتی وجود نداشت و البته واضح است که معنای اصلی «کنترل شورایی شرکت» نزد بخشهایی از کارگران هفت تپه نیز ناظر به این نوع از ادارهی شورایی که در دوران انقلابی صورت میگیرد، نبود. خواستهی کنترل شورایی در آن مقطع، در واقع دلالت بر وضعیتی بالفعل در شرکت داشت؛ اینکه کارگران خود محصول حراست از اموال شرکت در مقابل تاراج و به فروش گذاشتن آن توسط صاحبان شرکت بودند! این کارگران بودند که باید نگهبانی میدادند تا سرمایهدار شرکت، تجهیزات را ندزد و نفروشد؛ کارگران بودند که باید برای تولید و چرخیدن چرخ کارخانه، برنامهریزی میکردند، وگرنه سرمایهدارِ مالک، سود خود را در این میدید که شرکت را به تعطیلی بکشاند و اموال آن را بفروشد یا کاربری زمینها و داراییهایش را بهکلی تغییر دهد. کارگران در آن زمان، برای اینکه مانع از نابودی ابزارهای تولید شوند، تقسیم کار میکردند، نگهبانی میدادند و عملاً قسمی نظارت کارگری بر محیط کار و شرایط کارخانه، سامان داده بودند.
کنترل و نظارتِ شورایی کارگران در آن زمان شعاری وهمی نبود که از داشتن برآیندی ناصحیح از وضعیت جامعه برآمده باشد (آنها گمان نمیکردند که شرایط انقلابی ایجاد شده است)، بلکه این شعار، برآمده از وضعیتی عینی شرکت هفت تپه بود و امکان آن در وضعیت وجود داشت. به طور کلاسیک شوراها (هم معنا با سوویتها در انقلاب روسیه) محصول شرایط انقلابیاند و وظایف سازماندهی اعتصابات و اعتراضات سیاسی و دفاع از کارگران در برابر قهر نیروهای ضدانقلابی را بر عهده داشتند و همچنین بهعنوان اندامهای دولت کارگری، نقش ایفا میکردند. در واقع شوراها «دولت جنینی کارگری» بودند. اما در هفتتپه شوراها در واقع اسمِ رمز ادارهی اقتصادی شرکت یا حداقل اسم رمز نظارت کارگری بر ادارهی شرکت بودند. تشکیل شورا برای ادارهی اقتصادی یک کارخانهی منفرد یا نظارت کارگری بر آن، به معنای شورای کارگری با کارکرد سیاسی نبود. شعار ادارهی شورایی هفتتپه برای برخی از نیروهای اپوزسیون، نمودار شورایی در راستای براندازی دولت جمهوری اسلامی بود. رسانههای جریان اصلی اپوزیسیونِ بورژوایی-امپریالیستی، نیز در حقیقت هفتتپه را بهعنوان پایگاه تکثیر اعتراضات کارگری در جهت سرنگونی دولت جمهوری اسلامی میدیدند. اما در بین فعالین کارگری هفتتپه اگر هم که تفسیر سرنگونیطلبانه از «ادارهی شورایی» وجود داشت، تفسیری حاشیهای بود. روح اعتراضات کارگران هفتتپه سرنگونیطلبانه نبود؛ هر چند که دولت امپریالیستِ آمریکا و رسانههای مرتبط با آن و نیز اپوزسیون پروغرب، بسیار مشتاقِ چنین تفسیر و وضعیتی در هفتتپه بودند. برای اینان اعتراضات هفتتپه مفصلِ اعتراضات دی 96 و آبان 98 بود. پس به زعم اپوزوسیون پروغرب و سرنگونیطلب (چه چپ و چه راست) وقتی پدیدهای حکمِ مفصلِ پروژههای براندازانه و امپریالیستی را داشته باشد، پس قطعاً خود نیز چنین روحی دارد.
اعتصاب میکنیم اما تولید را نمیخوابانیم!
اعتصاب کارگران هفتتپه در مقطع فعلی ابزاری در دست کارگران برای اعمال فشار بر کارفرمایان و دولت سرمایهداریِ حافظ منافع آنهاست. اعتصاب پس از تقریباً دو هفته از محیط شرکت خارج شد و به خیابان و روبروی ساختمان فرمانداری شهرستان شوش کشیده شده است. البته کارفرمایان شرکت در مقطع فعلی چندان هم از اعتصاب بدشان نمیآید. چه اینکه از آن بهعنوان اهرمی برای فشار بر فعالین کارگری استفاده کنند و چه اینکه بخواهند اعتصاب تا جایی ادامه پیدا کند که خودِ کارگران خسته شوند و اعتصاب دیگر کارکرد نداشته باشد و به نیهیلیسم دچار شود. البته کارگران به خوبی آگاه به مسئله هستند و سعی میکنند تا بهانه به کارفرما ندهند. در جریان اعتصاب، از کارگران بخشهایی از شرکت که در مقطع فعلی باید سر کار حاضر باشند، خواسته شده تا در اعتصاب شرکت نکنند و در محل کار حاضر شوند. در واقع کارگران معترض نمیخواهند که چرخ تولیدِ شرکت از حرکت بازایستد. شعار «یا کار یا اعتصاب» که در مقطع کنونی توسط کارگران سر داده میشود، شعاری اصولی و مترقی است. این شعار در واقع راه را بر اینکه اعتصاب کارکرد خود را از دست بدهد و با صرفِ «اعتصاب برای اعتصاب» مواجه باشیم، میبندد.
این که کارگران اعتصاب میکنند، اما تولید را نمیخوابانند، محصول شرایطی است که پافشاری مومنانه دولت سرمایهداری بر خصوصیسازی و کالاییسازی فزاینده ایجاد کرده است. در این مرحله، این شکل از اعتصاب و تجمع کارگری کاملاً مترقی است و با استفاده از این شیوهی اعتراضی، میتوان خواستهی عمدهی لغو خصوصیسازی را با قدرت بیشتری دنبال کرد.
در قبل نیز گفتیم که کارگران هفتتپه باید که دست به ایجادِ تشکلی مستقل بزنند. میوهی اعتصاب طولانی کنونی باید چیده شود. بهترین میوهی آن میتواند ایجاد یک تشکل مستقل باشد. اعتصابات و تشکل مستقل در کنار هم میتوانند منشا اثر شده و کارگران را به تحقق مطالباتشان نزدیک کند.
مطالبهی اصلی کارگران هفت تپه
شعارِ لغوِ خصوصیسازی به درستی بعنوان شعار محوری و مطالبهی اصلی کارگران هفتتپه مطرح شده است، چون خصوصیسازی عاملِ اصلیِ وضعیت فعلی آنان است. محتوای خصوصیسازی چیزی نیست جز کاهش قدرت طبقاتی کارگران؛ پس مبارزه با آن در حقیقت مقاومت در برابر کاهشِ بیشتر قدرت طبقاتی کارگران است.
البته در کنار مطالبهی عامِ لغو خصوصیسازی شعارهایی حاشیهای نظیر «یه اختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه» نیز از اعتراضات کارگران گاهی به گوش میرسد. در پس و پشت این شعار این نکته نهفته است که میتوان به خصوصیسازی خوب دست پیدا کرد؛ اگر مدیر هفتتپه اختلاسگر نبود، شرکت اکنونِ با چنین وضعیتی روبرو نبود. دولت سرمایهداری و مروجان آن همواره سعی میکنند با ساختِ دوگانههای کاذبْ مثلِ خصوصیسازی خوب (کارفرمایِ واجدِ اهلیت ادارهی کارخانه)- خصوصیسازی بد (یا اصطلاحاً خصولتیسازی یا کارفرمای فاقدِ اهلیت)، مبارزات کارگران را به انحراف بکشانند و سقف مطالبات آنان را در همین افقِ تنگِ سرمایهدارانه نگه دارند. کارگران باید که اعتصاب را تا لغوِ خصوصیسازی به پیش ببرند. هر چند که دولت ممکن است در مقطع فعلی کوتاه بیاید و شرکت را دولتی اعلام کند تا پس از فروکش کردن اعتصاب و افتادن آبها از آسیاب مجدداً شرکت را به کارفرمایی –به زعم خویش- «واجد اهلیت» واگذار کند، اما کارگران و فعالان کارگری هفتتپه باید که با آگاهی به این مهم، راه را بر وقوع چنین امری ببندند. بهترین ابزار برای استمرار مبارزات و رسیدن به مطالبات و تثبیت پیروزیها در وضعیت فعلی ایجاد تشکل مستقل کارگری است.
خواستهی لغو خصوصیسازی و مبارزه با امپریالیسم
تبعاتِ مادی خصوصیسازی در سالیان اخیر، علاوه بر اینکه کاملاً به نفع طبقهی سرمایهدار ایرانی بوده، بهنحو عجیبی گرایش به طرح و نقشههای شوم امپریالیستی را هم تقویت کرده است! خصوصیسازی از طریق بیچارهسازی و فقیرسازیِ بخش عظیمی از مردم کشور، از طریق افزایش شدید فاصله طبقاتی و از طریق ایجاد هزاران مصیبت اجتماعی، عدهی نهچندان اندکی را آنچنان از دولت سرمایهداری در ایران دور کرده که حتی حاضرند با نقشههای شوم و سیاه دولتهای استعمارگری نظیر آمریکا، همراهی کنند!
کارگران هفت تپه نه تنها تاکنون مبارزات خود را در قالب شورشهای امپریالیستی و سرمایهدارانهای نظیر شورشهای خیابانی سالهای اخیر، سامان ندادهاند، بلکه خواستهای را پیش کشیدهاند که در صورت تحقق میتواند بخشهایی از فرودستان را که به جریانات خطرناک امپریالیستی دل بستهاند، از این جریانات جدا کند و توان آنها را بهجایی بیاورد، که واقعاً به آن تعلق دارند؛ خواستهی عام لغو خصوصیسازی، یعنی لغو آن از تمام شئون تولید و زندگی اجتماعی، میتواند بخشهایی از فرودستان را به خانهی حقیقی آنها، یعنی مبارزات طبقهی کارگر، سوق دهد. برای اینکه چنین چیزی حاصل شود، و البته برای پیروزی مبارزات کارگری فیالحال موجود، ضرورت دارد که این خواستهی عام، بهعنوان پیشانی خواستههای ضدسرمایهدارانه، با شعارها و خواستههای صریحاً ضدامپریالیستی ترکیب شود. همانطور که خصوصیسازی در داخل کشور، هماکنون ملموسترین و ضدکارگریترین سیاست موجود است، تهاجم امپریالیستی آمریکا و متحدان آن نیز واضحترین و انضمامیترین خطری است که این بخش از کرهی خاکی را که ما در آن قرار گرفتهایم، تهدید میکند. طبقهی کارگر، تنها نیرویی است که میتواند توأمان با این دو شرِّ عظیم، مبارزه کند.
[1] بازاندیشی مسیر پیموده شدهی مبارزات کارگران؛ تشکیل شورای اسلامی کار در هفتتپه با هدف حذف مجمع نمایندگان کارگری (راه نو شماره دوم). خصوصیسازی بلای جان همه کارگران؛ نگاهی به مبارزات جاری کارگران کشت و صنعت مغان (راه نو شماره دوم). ورق آلومنیومسازی المهدی پس از خصوصیسازی (راه نو شماره دوم). هپکو: کارگران مشغول مبارزهاند (راه نو شماره سوم). آذرآب: بیایید کارگران را بزنیم! (راه نو شماره چهارم).