برای دریافت فایل پی دی اف کتاب رو عکس جلد کتاب کلیک کنید.

جزنی بر این باور بود که بعد از «انقلاب سفید»، سیستم فئودال-کمپرادور در ایران به سیستم سرمایهداری وابسته تبدیل شده و مطابق با این شکلبندی اقتصادی، روبنای سیاسی یا دولت، دیکتاتوری بورژوازی کمپرادور است. مطابق با این شرایط تاریخی، تضاد عمده نیز تضاد بین خلق (یعنی کارگران، دهقانان، خردهبورژوازی و بورژوازی ملی) و حکومت استبدادی (دیکتاتوری) پهلوی است.
جزنی معتقد است که به دلیل خصوصیت استبدادیِ دیکتاتوری پهلوی و خصوصاً با نحوهی سرکوب آن در وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و سیاست مشت آهنین آن، روشهای کلاسیک کارِ حزبی و تدارک انقلابی به شیوههای کلاسیک در ایران ناممکن است. بنابراین، از نگاه جزنی، در شرایط قدرتِ مطلق دیکتاتوری شاه و ضعف مطلق توده، و در حالی که رویکرد مبارزهی مسلحانه در شرایط جهانی، کارایی خود را نشان داده، این رویکرد در ایران نیز باید توسط انقلابیون اتخاذ شود. بنابراین، جزنی با توجه به این خطوط استدلالی و تحت تأثیر تحولات چین و کوبا، بر خطمشی مبارزهی مسلحانه تأکید میکند.
جزنی، جنبش مبارزهی مسلحانه را دورهی معینی از جنبش رهاییبخشِ خلقهای انقلاب ایران و به تعبیری ابزاری برای موفقیت این جنبش میداند و تأکید دارد که جنبش طبقهی کارگر نیز جزئی از این جنبش رهاییبخش ملی است. در این جنبش رهاییبخش ملی از نظر او، خردهبورژوازی نقش پیشرویی دارد و خلاء تاریخی ناشی از ضعف بورژوازی ملی را پر خواهد کرد. این نظریات جزنی با این دیدگاه وی که ایران در مرحلهی انقلاب بورژوا-دموکراتیک قرار دارد، همخوانی دارد. در واقع، وی میخواهد با ابزار مبارزهی مسلحانه و شکستِ هیمنهی دیکتاتوریِ بورژوازی کمپرادور و امپریالیسم، توده را از حالت ضعف مطلق خارج کند تا با شکلگیری جنبشِ انقلابی تودهای، مسألهی ملی حل شود و جنبش اصلیِ رهاییبخش ملی با سرنگونی حکومت استبدادیِ وابستهی پهلوی به پیروزی برسد و با کسبِ استقلال کشور، مرحلهی انقلاب بورژوا-دموکراتیک تکمیل شود. گرچه جزنی انقلاب ۱۳۵۷ را به چشم ندید اما در این انقلاب، استقلال به هدف اصلی و عمدهی تودههای انقلابی تبدیل شد.