برای دریافت نسخه پی دی اف اینجا کلیک کنید
۱- مذاکرات پیرامون احیای توافق هستهای ایران با گروه ۵+۱ در دولت ابراهیم رئیسی با وقفهای تقریباً پنج ماهه از آخرین دور مذاکرات در دولت حسن روحانی، از اواسط پاییز سال ۱۴۰۰ مجدداً از سر گرفته شد. رئیسی از همان زمانِ مبارزات انتخاباتی بر این مسئله تأکید داشت که چارچوب مذاکراتی دولت روحانی در مورد برجام را قبول ندارد. با روی کار آمدنِ دولت بایدن در آمریکا، امیدها برای احیای برجام شدت گرفت. عباس عراقچی مسئول تیم مذاکراتی ایران بود و در مذاکرات ژوئن سال ۲۰۲۱ میلادی با طرفهای گفتگو به چارچوبی برای احیای این توافق رسید. دولت رئیسی این موافقت اولیه و چارچوب ایجاد شده را قبول نداشت.
پرسشهای اساسی این است که مذاکرات برسر احیای برجام چرا اینقدر به طول انجامیده است و اختلافات اصلی بر سر چه موضوعاتی است؟ برای پاسخ به این پرسشها علاوه بر تشریح اختلافات کنونی بین ایران و آمریکا، لازم است که اندکی بر روی تغییرات ساختار تحریمی و نیز رابطهی میان ایران و آمریکا در دورهی ترامپ نیز درنگ کنیم.
۲- دولت آمریکا در دورهی ریاست جمهوری ترامپ با این بهانه از توافق هستهای خارج شد که معتقد بود که ایران رفتارهایی «خلافِ روح برجام» انجام داده است. ترامپ گفت که برجام معاهده نبوده و صرفاً یه «سند اخلاقی» بین طرفین است؛ دولت ترامپ میگفت: «ایران بیاخلاقی کرده است و ما نیز در پاسخ به این بیاخلاقی ایران، از برجام خارج خواهیم شد». ترامپْ بسیاری از سیاسیون و تحلیلگران این عرصه را غافلگیر کرد. برای مثال محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه سابق ایران گمان میکرد که توافق برجام پایدار خواهد بود و هیچ دولتی در آمریکا نمیتواند به سادگی از آن خارج شود و تحریمها را مجدداً اعمال کند. اما دیدیم که آمریکا توانست به تنهایی و بدون حمایت رسمی متحدینش این کار را انجام دهد. ظریف پس از خروج دولت ترامپ از برجام بیان داشت که اگر ایران به آمریکا اجازه میداد تا سرمایهگذاری اقتصادی در ایران انجام شود، دیگر آمریکا نمیتوانست به سادگی از برجام خارج شود و دولتهای مستقر در آمریکا «ناگزیرند» که منافع اقتصادی را بر دیگر مسائل ارجحیت دهند. استدلال ظریف از قسمی جزمیت اقتصادی رنج میبرد. رابطهی تنشآمیز و خصومتآمیز ایران و آمریکا را نمیتوان تا این حد تقلیل داد که منافع چند شرکت آمریکایی بتواند بر این گاو وحشی امپریالیسم افسار زند. البته دولت ترامپ بلادرنگ از برجام خارج نشد و ابتدا به ساکن از طریق واسطههایی از ایران خواست تا مذاکرات در مورد مسائل منطقهای و موشکی را از سر گیرد، اما ایران به درخواستهای ترامپ پاسخ منفی داد.
تفسیر آمریکای ترامپ از برجام با تفسیر ایران متفاوت بود. به زعم دولتِ ترامپ، برجام فی حد ذاته کافی نبود و میبایست که مبنایی برای «مذاکرات جامع» با ایران شود؛ مذاکره در مورد موشک و منطقه. ایران اما در مقابل، برجام را خودبسنده میدانست و معتقد نبود که باید چیزی به آن اضافه گردد؛ ایران معتقد نبود برجام هستهای نقصی دارد که باید با برجامهای منطقهای و موشکی این نقص برطرف شود. در واقع مشخص است که نزاع بر سر چیست؛ هدف آمریکا این بوده و هست که به صورت گام به گام اهرمهای قدرت ایران را از آن بگیرد. ابتدا در مورد مسئلهی هستهای مذاکره ترتیب داده شد، سپس آمریکا به هر بهانهای که شده زمینهی لازم را فراهم میکند تا از طریق مقصرنمایی ایران، شرایط را برای افسار زدن بر سایر حیطههای قدرت ایران آماده کند. هدف آمریکا در پایینترین سطح خویش مهار ایران، و در سطوح بالاتر استحاله یا سرنگونی دولتِ جمهوری اسلامی (ج.ا) است.
۳- تاکتیک دولت اوباما با دولتِ ترامپ متفاوت بود. دولت اوباما به برجام همچون اسبِ تروا مینگریست. در واقع دولت اوباما معتقد بود که برجام خودْ زمینه را برای استحاله دولتِ ج.ا فراهم خواهد کرد. گویی که برجام اسبی است که نیروهای متمایل به غرب را در ایران پیاده خواهد کرد و آنان در ادامه به کمک توانِ خویش و انواع و اقسام حمایتهای آمریکا و متحدینش، خواهند توانست زمینهی استحالهی دولت ج.ا و قرار دادن آن در مدار غرب را فراهم کنند. دولت اوباما سعی کرد با گروگان گرفتن منافع اقتصادی دولت ج.ا در برجام و عرضهی این منافع بهصورت قطرهچکانی، کاری کند که دولت ج.ا در مسیر برجامهای بعد و در واقع در مسیر استحاله قرار گیرد. برای پیمودن این مسیر، دولت اوباما روی قدرتگیری فزایندهی یک جناح پروغرب در ایران حساب باز کرده بود. اما در مقابل، دولت ج.ا اجازهی چنین کاری را به دولتِ آمریکا و نیروهای پروغرب و اپوزوسیونِ سرنگونیطلب نداد و پای برجامهای دو و سه نرفت. در حقیقت، برای دورهی کوتاهی، برجام اسب تروای ج.ا در منطقه شد تا از طریق استفاده از کاهش تحریمها در همان سطوحی که صورت گرفته بود، بتواند سد دفاعی محکمتری در مقابل آمریکا و متحدینش ایجاد کند. دولت ترامپ به این مسئله وقوف داشت و سعی کرد تا نحوهی استفادهی ج.ا از برجام را خنثی کند. آنها گفتند که دولت ج.ا به «روحِ برجام» پایبند نبوده است. روح برجام از نظر آنان چیست: «این که برجام وسیلهی مهار ایران بوده است و نه وسیلهای برای تحرک بخشیدن بیشتر به قدرت مانور آن». «عدم پایبندی ایران به روحِ برجام» به زعم آمریکاییها باعث شد که آمریکا از برجام خارج شود و کارزار موسوم به فشار حداکثری را علیه ایران به راه بیندازد. ایران نیز در مقابل با راهبرد موسوم به مقاومتِ حداکثری به راهبرد آمریکا پاسخ داد. آمریکا نظامِ تحریم علیه ایران را به شدت گسترش داد و سپاه پاسداران را در لیست ترویستی خود قرار داد. علاوه بر اینها تنشها بین ایران و آمریکا و متحدین آن به شدت بالاتر رفت. برای نمونه میتوان به سقوط پهپاد آمریکا توسط ایران، توقیف نفکتشها و حمله به آنها اشاره کرد. نقطهی اوج این نزاع، ترور قاسم سلیمانی و پاسخ متقابل ایران در حمله به پایگاهِ عینالاسد آمریکا در عراق بود. آمریکا جنگِ اقتصادی تمامعیاری را علیه ایران از ابتدای سالِ ۱۳۹۷ آغاز کرد. ایران نیز ناگزیر به واکنش بود. ایران واکنشهای زیادی از خود بروز داد، اما با وجود خروجِ آمریکا از برجام، ایران نه تنها از آن خارج نشد، بلکه به بسیاری از تکالیف خویش تا پاییز ۱۳۹۹ و زمانی که قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» تصویب شد، پایبند بود. پیش از این قانون، ایران البته طی چند گام، اجرای برخی از تعهدات برجامی خود را متوقف کرده بود. گفتنی است مدتی نیز سر ایران با سازوکار موسوم به «اینستکس» گرم شده بود. در ابتدای خروج دولت آمریکا از برجام، ایران گمان میکرد اروپاییها بدون آمریکا خواهند توانست این سازوکار مالی را برای جبران تحریمها و فشارهای آمریکا راهاندازی کنند (بهطرز احمقانهای در این دوره دولت روحانی گمان میکرد اروپاییها تحریمهای آمریکا را برای ایران دور میزنند). اما دیدیم که «اینستکس» راه به جایی نبرد[۱]. در کل، با تصویب قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها» بود که ایران سعی کرد تا اهرمهای راهبردی قدرتِ خویش در زمینهی هستهای را به مرور احیا کرده و یا گسترش دهد.
۴- دولت بایدن از بهمن ۱۳۹۹ کار خویش را آغاز کرد. قبل از آن ایران قانونِ «اقدامِ راهبردی مقابله با تحریمها» را تصویب کرده بود و از اواسط دیماه ۱۳۹۹ مجدداً غنیسازی تا سطح ۲۰ درصد را آغاز کرد و دولت حسن روحانی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی آغاز غنیسازی تا این سطح را گزارش داد. دولت بایدن از زمان کارزار انتخاباتی مدام تأکید داشت که فشار حداکثری دولتِ ترامپ علیه ایران به امنیت آمریکا و متحدینش کمک نکرده و پس از روی کار آمدن، حتماً احیای توافق را در دستور کار قرار خواهد داد. اما دولتِ بایدن با میراثی طرف بود که نمیشد به سادگی آن را نادیده گرفت. دولت ترامپ با فشارهای خویش ایران را به شدت در تنگنا قرار داده بود و درآمد صادرات نفت ایران را به شدت کاهش داده بود و حتی برای دورهای به نزدیک به صفر رسانده بود. طبق برخی گزارشها ایران در بازههایی در روز تنها ۱۰۰ هزار بشکه نفت صادر میکرد. همتی رئیس پیشین بانک مرکزی گفته بود که: «سال ۹۸ کل وصول درآمد نفتی بانک مرکزی ۸ میلیارد دلار بود، و سال ۹۹ این درآمد به ۴ میلیارد دلار رسید». علاوه بر این، دولتِ ترامپ ساختار تحریمی بر ضد ایران را به شدت گسترش داد. دولت ترامپ، تعداد زیادی تحریمهای جدید علیه نهادها، شرکتها و مقامات ایرانی اعمال کرد و نیز برخی از تحریمها را اصطلاحاً تغییر برچسب داد. برای مثال تحریم بانک مرکزی ایران را ذیل برچسب «مقابله با تروریسم» قرار داد. برخی تحریمها نیز واجد چند برچسب مختلف شدند. طبقِ آمارهای اعلامی در آغاز مذاکرات دور جدید برای احیای توافق برجام، تقریباً یک لیست ۱۵۰۰تایی تحریم وجود داشته است. ۷۵۰ تا از این تحریمها مربوط به قبل از دولت ترامپ بوده که مجدداً اعمال شدهاند و ۷۵۰ تای دیگر را دولت وی بهعنوان تحریمهای جدید اعمال کرده است. نزاع بر سر برداشته شدن این تحریمها، اولین مناقشهی جدی در مورد احیای توافق بود.
۵- طبق گزارشها، دولت بایدن در مذاکراتی که پیش از روی کار آمدن دولت رئیسی انجام گرفته بود، پذیرفته بود که ۱۰۵۰ تحریم از مجموع این تحریمها را برخواهد داشت. در واقع دولت بایدن میگفت تحریمهایی را رفع میکند که بهاصطلاح «مخالف و ناسازگار با برجاماند و سایر تحریمهایی را که آمریکا حتی با وجود برجام میتوانسته آنها را اعمال کند یا با برجام منافاتی ندارند، رفع نمیکند». طرفین مذاکرات، موارد اختلافی را ذیل سه خانوادهی کلی دستهبندی کردند: مسئلهی تحریمها، مسائل فنی مرتبط با برنامه هستهای ایران و مسئلهی تضمین. البته به جز این سه گروه کلیِ موارد اختلافی، آمریکا مدعی بود که در چهار مکانی که ایران پیشتر به طور رسمی اعلام نکرده است ذرات اورانیوم با درصد غنیسازی بالا کشف شده است که ایران باید در مورد آنها نیز توضیحات و اسناد کافی را ارائه کند. در اواخر سال ۱۴۰۰ بود که در خبرها آمد که ایران و آژانس به چارچوبی برای حل و فصل این اختلافات دست یافتهاند. احیای توافق در متن آمادهشده منوط به حل و فصل این اختلافات نیز شده بود. دولت رئیسی معتقد بود که عباس عراقچی در مذاکرات ژوئن در تمامی این زمینهها انعطاف زیادی بهخرج داده و در حقیقت خطوط قرمز نظام را زیر پا گذاشته است. به همین خاطر، دولت رئیسی پس از وقفهای چندین ماهه به مذاکرات برگشت تا با تغییر تیم و به قول خودشان رویکرد و راهبرد بتواند امتیازات بیشتری از طرف مقابل بگیرد. اما تا اینجای کار، طبق گزارشهای خبری منتشرشده، دولت رئیسی و تیم وی از خواستهی برداشته شدن تمامی ۱۵۰۰ تحریم عقب نشسته و پذیرفتهاند که تنها همان ۱۰۵۰ تحریم -اعلامی در زمان عراقچی- برداشته شود. در زمینهی ارائهی تضامین برای انتفاع اقتصادی دولت ج.ا از احیای برجام و عدم تکرار خروج دولت آمریکا از این توافق نیز دولت آمریکا هیچ تضمین خاصی به ایران نداده است. گفته میشد که «دولت بایدن به تیم عراقچی قول داده بود که تا پایان دولتش اگر ایران به این توافق پایبند باشد، آمریکا نیز از برجام خارج نخواهد شد». خواستهی ایران مبنی بر تصویب برجام در کنگره توسط دولت بایدن رد شد. استدلال آنان این است که برجام معاهده نیست و بر فرض معاهده بودن نیز دولت بعدی میتواند از آن خارج شود. آمریکا کاملاً مزورانه و «هوشمندانه» بیان میداشت و میدارد که تضمین واقعی برای برجام این است که آن را به پلتفرم یا بستری برای مذاکرات جامعتر در مورد تمامی موارد اختلافی از جمله برنامهی موشکی ایران و مسائل منطقهای تبدیل کرد. در واقع، از نظر آمریکا تضمین این است که ایران اهرم های قدرتش را محدودتر کند! معنی این سخن دولت آمریکا نیز چیزی نیست جز تسلیم تدریجی دولت ج.ا.
۶- هم اکنون مذاکرات هستهای در نقطهای قرار دارد که بنابر ادعای مقامات آمریکایی و اروپایی، متن احیای توافق آماده شده است و گامهای متقابلی که باید طرفین در مورد تحریمها و اقدامات فنی هستهای بردارند، نیز کاملاً روشن و شفاف گفته شده است. مذاکرات پس از توقف در اواخر سال 1400، دوباره از سر گرفته نشده است. در ابتدا اعلام شد که روسیه پس از وقوع جنگ با اوکراین و تحریمهای آمریکا علیه آن، خواستار دادن تضمینهایی برای کار با ایران و تحریم نشدن در این مورد شده است. ایران در مقابل بیان میداشت که مشکل اساسی به هیچ وجه اینجا نیست و زیادهخواهیهای آمریکا عامل توقف و به نتیجه نرسیدنِ مذاکرات است.
مناقشهی اصلی بین ایران و آمریکا در دورهی جدید مذاکرات به تفسیرهای متفاوتی -پیشتر به این دو تفسیر متفاوت اشاره کردهایم- که طرفین از برجام دارند، برمیگردد. آمریکا در دور جدید مذاکرات از ایران خواسته بود که بندی در ابتدای متن توافق آورده شود که ضمن آن ایران متعهد شود که در مورد مسائل موشکی و منطقهای نیز در ادامه گفتگو خواهد کرد. البته خواستهی آمریکا این نبود که مذاکرات موشکی و منطقهای تحت لوای گروه ۵+۱ انجام شود، بلکه طرح پیشنهادی آنان این بود که یک چارچوب گفتگوی منطقهای بین ایران و همسایگان آن شکل داده شود و با حضور چند «ناظر» دیگر این مذاکرات انجام شود. در واقع آمریکا در ابتدا، اجرای کامل برجام را منوط به شکلگیری بستر برای توافقات منطقهای و موشکی کرده بود. پس از چندین دور گفتگو، آمریکا پذیرفت که چنین بندی در ابتدای متن توافق احیای برجام آورده نشود. اما این پایان ماجرا نبود.
۷- در اواخر سال ۱۴۰۰ حتی کار تا جایی پیش رفت که صحبت از حضور وزرای خارجهی طرفینِ برجام در وین شد. گفته شد که مذاکرات به اتمام رسیده است و به زودی وزرای خارجه در نشستی رسمی احیای توافق را کلید خواهند زد. اما این اتفاق رخ نداد و پس از چندی بحث اصلی روشن شد. مناقشه بر سر درخواست روسیه نیز در این فاصله حل و فصل شد. روسها اعلام کردند که احیای برجام را به منافع خویش برای لغو تحریمهایی که اخیراً علیه این کشور اعمال شده، گره نخواهند زد. در نهایت، طبق گزارشهای خبری قرار بر این شد که همکاری ایران و روسیه در مورد سوختِ نیروگاه هستهای بوشهر و سایر همکاریهای هستهای روسیه و ایران در چارچوب برجام، ذیل تحریمهای آمریکا علیه روسیه قرار نگیرد. روشن شد که مناقشهی اصلی بر سر خروج سپاه پاسداران از «لیست سازمانهای تروریستی» (یا اصطلاحاً لیست FTO) است. آمریکاییها اصلیترین مانع را همین مورد میدانند؛ هر چند که ایران بیان میدارد که این تنها مورد اختلافی نیست. آمریکا استدلالش این است که ایران اگر امتیازاتی فراتر از برجام میخواهد، باید که تن به گفتگوهای فرابرجامی دهد و امتیازاتی را نیز در این زمینه بدهد. به زعم آنان خروج سپاه از شمول به اصطلاح «سازمانهای تروریستی»، خواستهای فرابرجامی است (گفتنی است دولت ترامپ بعد از خروج از برجام، نام سپاه را در فهرست «سازمانهای تروریستی» قرار داده بود). در این زمینه پیشنهادات و صحبتهای زیادی مطرح شده و همچنان میشود. در ابتدا گفته شد که آمریکا نام سپاه پاسداران را فهرست «سازمانهای تروریستی» خارج میکند، اما تحریمهای اقتصادی سپاه که ذیل برچسبهای دیگر است، همچنان باقی خواهد ماند. علاوه بر این، این خبر منتشر شد که سپاه قدس در فهرست «سازمانهای تروریستی» باقی خواهد ماند. آمریکا در آخرین خبرهای منتشر شده از ایران خواسته است که: {۱} طرفین تعهد متقابل دهند که مقامات رسمیِ نظامی و سیاسی حال و سابق یکدیگر را مورد هدف قرار ندهند (مقامات آمریکایی بیان میدارند که طبق اطلاعات نیروهای امنیتیشان، ایران برنامههای مشخصی برای ترور ترامپ و پمپئو طرحریزی کرده و یا در حال طراحی کردن است)، {۲} سنتکام یا فرماندهی مرکزی آمریکا در منطقه خاورمیانه، شرق آفریقا و آسیای مرکزی، از لیست تروریستی ایران خارج شود و {۳} در نهایت ایران تعهد بسپارد که که در گفتگوهای منطقهای شرکت خواهد کرد. آمریکا نیز در عوض سپاه را از لیست «سازمانهای تروریستی» خود خارج خواهد کرد. در حقیقت آمریکا نقطهی تمرکز خود در اضافه نمودن یک بند به ابتدای متنِ توافق در مورد تعهد ایران به انجام مذاکرات منطقهای و موشکی را به حدف سپاه از لیست «سازمانهای تروریستی» در عوض تعهد ایران به گفتگوهای منطقهای، تبدیل کرده است؛ که در طرح آمریکا، تحت لوای مذاکرات امنیتی با همسایگان قطعاً بحثِ موشکهای ایران نیز مطرح خواهد شد. آمریکا از موضع ابتدائی خویش در مورد برجام عقب نکشیده بلکه فقط یک دگردیسی در نحوهی طرح و پیشبردِ هدف خویش صورت داده است.
۸- هدفِ تاکتیکیِ ترامپ برخلاف اوباما، گنجاندن مهار، استحاله و یا سرنگونی ج.ا ذیل برجام و در متنِ توافق بود. یعنی ترامپ از ایران خواست که بر سر سایر مسائلی نظیر برنامهی موشکی و اختلافات با همسایگان و مسئلهی فلسطین نیز وارد گفتگو ذیل یک توافق جامع شود؛ ایران اما نپذیرفت. بایدن نیز در آغاز کار این میراث را رها نکرد و خواستار گنجاندن استحاله و یا سرنگونی در متن توافق احیای برجام شد. ایران اما مقاومت کرد و این خواستهی آمریکا را نپذیرفت. اکنون اما همان خواستهی گنجاندن استحاله و سرنگونی که در ابتدا قرار بود در متن بیاید، تبدیل به مناقشه بر سر خروج سپاه از لیست «سازمانهای تروریستی» آمریکا شده است. در حال حاضر، بعید است که ایران به سادگی تن به خواستهی آمریکا در مورد گفتگوهای فرابرجامی بدهد. ایران ادعا میکند که آماده گفتگوی با همسایگان خویش پیرامون مسائل امنیتی است و قائل به این است که کشورهای منطقه خودشان بدون دخالت آمریکا، خواهند توانست مسائلشان را حل و فصل کنندــ در واقعیت، اما این صرفاً یک حرفِ شیک و غیرعملی است. دعوای اصلی با عربستان سعودی است که متحد اصلی آمریکا در منطقه بعد از اسرائیل است. عربستان سعودی همواره در میدان راهبردیِ هژمونیکِ طراحیشده توسط آمریکا دست به عمل و گفتگو زده است و خواهد زد (مادامی که در مدار آمریکا باشد) و با توجه به ماهیت دولت این کشور، نه میخواهد و نه میتواند خارج از این چارچوب عمل کند؛ البته منظور این نیست که دولت عربستان کاملاً منقاد آمریکاست و ابتکاراتی ندارد، بلکه منظور این است که عربستان تنها در چارچوب طراحی شده توسط آمریکا ابتکارات خویش را بهکار میبندد. چارچوب آمریکا نیز طرحریزی نقشهها و پروژههایی برای استحاله و یا سرنگونی ج.ا است. بهطور خلاصه، آمریکا مدام بر این نکته تأکید میکند و پای میفشارد که سرنوشت برجام هستهای به سرنوشت سایر برجامها گره خورده است، اما در عوض ایران نمیخواهد چنین همسرنوشتیای را بپذیرد.
آمریکاییها استدلال میکنند که صرف برجام هستهای به «کشتیای در دریای توفانزده» میماند، توفانی شدن این دریا یا بستر نیز محصول سالها تنش بین ایران و آمریکا است. به زعم آنان، در این بستر ملتهب و جوشان چیزی نمیتواند زنده بماند، مگر این که از تنش و التهابِ بستر کاسته شود. کاهش تنش و تخاصم نیز منوط به حل و فصل لااقل برخی از مهمترین محورهای تنشهای بین ایران و آمریکاست. این مهمترینها اما چیزی نیست جز در واقع اهرمهای قدرتِ جمهوری اسلامی. دولت ایران اما بارها تأکید کرده است که اهرمهای قدرت خویش را به معامله نخواهد گذاشت. آمریکا این فرمول را در مورد عراق و لیبی بهکار بست. ابتدا آنان را خلع سلاح کرد و سپس به آنها حمله ی نظامی فراگیر کرد. ایران نمیخواهد که فریب این بازی آمریکا را بخورد. از آن طرف آمریکا نیز با راهاندازی جنگ اقتصادی علیه ایران، میخواهد که ایران در هر حال تن به خواستههایش دهد و در مسیر طراحیشدهی آنان قدم بگذارد.
مؤخره
مذاکرات ایران و طرفهای درگیر در برجام چند ماهی است که به صورت رسمی و طبق روال همیشگی در وین در جریان نیست. گفتیم که متن احیای توافق تقریباً آماده شده است و گامهایی که طرفین باید بردارند نیز ذکر شده است، اما همچنان مشکلاتی باقی مانده است که مناقشه بر سر خروج سپاه از لیست «سازمانهای تروریستی» آمریکا، شاهبیت آنهاست. واسطههای مختلفی در این بین سعی در پادرمیانی کردهاند. عمانیها و قطریها در این میان بیشترین تحرکات را داشتهاند و امروز که این متن در حال نگارش است، امیر قطر برای گفتگو پیرامون این موضوع، خود را برای سفر به تهران آماده میکند. اینکه توافق برجام احیا خواهد شد یا نه، امری نیست که بتوان قطعی در باب آن سخن گفت چون بیشتر شکل نظرورزی و گمانهزنی داردــ در تحلیل همواره باید مراقب بود که اسیر نظرورزی نشد؛ چه این که نظرورزی محصول نگاه جزمی به تاریخ و پدیدههای سیاسی و اجتماعی است. مطلقسازی یک افق و یا یک رویداد، چیزی به ما در موردِ نحوهی عمل تاریخ، نیروها و رویدادها اضافه نمیکند، بلکه تنها ما را در گمراهی و با خود به تناقض خوردنِ بیشتر، فرو خواهد برد. اما یک مسئلهی قطعی است و آن این که آمریکا به هیچ وجه از راهبرد کلان خویش در مورد استحاله و یا سرنگونی دولت ج.ا دست بر نخواهد داشت. در شرایط فعلی، اگر کشوری در خارج از مدار شرکای راهبردی آمریکا قرار داشته باشد، همواره باید با پروژهها و نقشههای آمریکا بر ضد خویش، دست و پنجه نرم کندــ روسیه که دومین قدرتِ نظامی جهان پس از ایالات متحده است نیز از این امر مستثنی نیست. بحران و جنگ اوکراین خودْ گویای برنامههای امپریالیستی آمریکا برای روسیه است (در مطالب پیشین سایت همت به این بحران و دلایل آن پرداخته شده است). حتی با فرض احیای توافق هستهای بدون تعهد ایران به شرکت در گفتگوهایِ پیرامونِ مسائل موشکی و منطقهای، باز هم آمریکا به بهانهها و ابزارهای مختلف یا برجام را از بین میبرد و یا تلاش خواهد کرد که ایران از آن منتفع نگردد. اما دولتِ آمریکا نیز مانند هر عقل سلیمی ابتدا سعی میکند تا پروژهها و برنامههای خویش را با ظاهری به اصطلاح «قانونی» و «موّجه» پیش ببرد. اگر چنین چیزی میسّر نباشد، امپریالیسم آمریکا تلاش میکند با تمامی ابزارها و ترفندها، مقاصد خود را دنبال کند (و البته پیشاپیش نیز اصلاً مشخص نیست که آیا در نیل به مقاصدش موفق خواهد بود یا خیر). سیاست هم که به قول ماکیاولی، به هیچ وجه عرصهای نیست که باید توسط قانونمندیهای اخلاقی تحدید شود. در دنیای سرمایهداری موجود، اگر اخلاق و سیاست با هم به تعارض برخورند، «اولویت» با قانونمندهای عرصهی سیاست و منفعت است.
بیستم اردیبهشتِ ۱۴۰۱
[۱] – برای توضیح بیشتر در این مورد بنگرید به مقالهی: تحریمهای جدید آمریکا و سرنوشت «برجام» نوشتهشده در آذر ۱۳۹۷
1 دیدگاه. همین الان خارج شوید
سوالی مطرح می کنم که بیشتر شکل استفهامی دارد. آیا برجام همچنان یک قرارداد آمریکای است؟ پروژه آمریکایی برجام به واقع هرگز عملیاتی نشد. از یک وجه مهم است که ما متوجه باشیم آمریکا چه پروژهای طراحی کرده است اما اهمیت بالاتر بررسی درصد موفقیت پروژه است. آن چیزی که نویسنده روایت اوباما یا ترامپ از برجام می خواند همان توضیح پروژه برجام است که با دو دستورعمل مختلف برای پیشبرد یک پروژه در تاریخ ثبت شده است. اما همانطور که نویسنده نیز تلویحاً میپذیرد “اسب تراوا نشدن برجام، برای ایران است”. یعنی برجام نهتنها به شکل یک پروژه در راستای خواستهای آمریکا بهپیش نرفت بلکه منافعی آنی و بلند مدتی نصیب ایران کرد. آنچه تحت لوای فشار حداکثری اجرایی شد درواقع پروژه انتقام گیری بود – قدرت قاهرهای که به واسطه زورمندیش انتقام پیش نرفتتن پروژه برجام را با تحریم و جنگ اقتصادی میگیرد. در زمان امضای برجام عده زیادی، روایت برجام آمریکایی را خواندند و گمان کردند معرفتی بدست آورده اند و گمان کردند با این معرفت می توانند تبعات آتی این قرارداد را تشخیص دهند. اینها گفتند برجام سند تسلیم است و چنان پیش رفتند که حزب الله و حشد و شعبی را نیز فروخته شده تصور کردند. بحث من دقیقاً از اینجا آغاز میشود. آیا قرارداد برجام پس از فشار حداکثری همچنان یک قرارداد آمریکایی است؟ یعنی آیا آمریکاییها تصور میکنند آنچه توسط اوباما و ترامپ از این قرداد حاصل نشد بعد از فشار حداکثری قابل حصول است؟ من زمانی به برجام لقب یک قراداد آمریکایی میدهم که به عنوان یک پروژه امپریالیستی امکان پیادهسازی داشته باشد. حال آنکه این قرارداد در دورههای پیشین که به مراتب برنامه ریزی شده تر بود برای اجرای طرح مهار با شکست روبرو شد. هیات حاکمه آمریکا هم به این امر آگاه هستند و قطعاً پروژهی مهار و سرنگونی جمهوری اسلامی را با تاکتیک برجام به پیش نخواهند برد. گویی بریای ایشان شکست ابزار برجام عیان شده است. تعلل در امضای برجام از جانب آمریکا را من چنین درک میکنم. اما اگر برجام دوباره احیا شود یک نتیجه اولیه باید گرفت، اینکه این قراداد نه تنها یک طرح آمریکایی نیست بلکه بیش از هر چیز یک پروژه ایرانی است. اگر تا اینجای بحث مورد پذیرش برای گفتگو قرار بگیرد به احتمالهای فراوان شکست این پروژه ایرانی خواهم پرداخت و تبعات این شکست را به بحث خواهم گذاشت.